فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی!
اگر هنگام غذا خوردن.لباس هایم را کثیف کردم و نتوانستم لباس هایم را بشویم.
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن به یاد بیاور:
وقتی کوچک بودی مجبور می شدم روزی چند بار لباس هایت را عوض کنم!
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم!
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش نکن
وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز سوالاتی میکنم با تمسخر به من ننگر!
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند فرصت بده و عصبانی نشو!
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارد دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدم هایت را در کنار من برداشتی!
زمانی که میگویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم عصبانی نشو..!
روزی خودت درک میکنی و میفهمی..!
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم خسته و عصبانی نشو!
یادم کن:همانگونه که من یادت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو ! این راه را به پایان برسانم..
فرزند دلبندم دوستت دارررررررم.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: